محل تبلیغات شما
      چقدر حرف درون سینه ام انبار شده است، حرف هایی که باید بگویم و برای مخاطبم تازگی داشته باشد. حرف هایی که از دلم بر می آید و به ناگاه بر دلی موافق می نشیند. بی اندازه مشتاق حضور وجودی هستم که از سویدای درونم با او به گفت و گو بنشینم و مرا فهم کند و فهمش کنم. 

من تنهایی را به واقع درک می کنم و اینکه قراره از درون این حس و حال و این رنجی که با من است چه چیزی را خلق کنم و بیافرینم، نمی دانم ولی این رو خوب حس می کنم که تنهایی مرا بیش از پیش به درونم پیوند می دهد. من گریه و حزن عمیق را تا این حد الان درک نکرده بودم ولی این ها همه گواه این است که فیلم نامه را در این عالم خودم می نویسم و خودم بازیگر فیلم خودم هستم ولی کارگردان من نیستم . وقتی به این پی می برم که مسئولیتم زندگی ام بر روی دوش خودم است ، پس خودم را محکم تر نگه می دارم، پا ها یم را جفت می کنم و سینه ام را سپر که به خودم بگویم من هستم کنار خودم و بایست و قوی تر باش و ببین و تجربه کن و بزرگ شو .

و مکرو مکرالله ان الله خیر الماکرین...

گلی نمانده خودت گل باش...

انا انزلناهُِِ فی لیلِِة القدر...

کنم ,ام ,  ,حرف ,تنهایی ,حس ,کنم و ,می کنم ,هایی که ,سینه ام ,   

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها